سادگي دخترانه

فونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا سازفونت زيبا ساز

لطفا از تمام مطالب دیدن فرمایید.

بعد از مدتي خانوادم از اين موضوع خبر دارشدن و مخالفت كردن تاحدي كه نزديك بود براي اولين باز از پدرم كتك بخورم وقتي كه با پدرم درباره احساسم صحبت كردم قبول كرد درباره اش تحقيق كنه وقتي بابام  رفت براتحقيق خلي خوشحال بودم چون مطمئن بودمانتخابم عاليه و پدرم هيچ ايرادي بهش نميگيره .

وقتي بابام آمد از خوشحالي پريدم جلو و با افتخارگفتم تحقيق كردي حالامطمئن شدي چقدر آدم پاكيه....

بابام يه نگاه معني داربهم كرد و رفت  اتاقش رچي صبركردم بيرون بيامد ازمامانم خواستم كه بره خبربرام بياره وقتي مامانم رفت  اوضاع بدتر شدچون مامانم هم بيرون نيامد بعد نيم ساعت دلشوره و نگراني مامان و بابام آمدن بيرون و بابام ازم خواست برم كنارش بشينم ميخواس باهام حرف بزنه......

گفت رفتم تحقيق كردم ازمحل كارش (يكي از دوستاي بابام تو راه آهن بود ) ومن بااشتياق كامل گوش ميدادم .... تا اينكه گفت اون ازدواج كرده و يه بچه داره .... بقيه حرفاي بابام نشنيدم  اصلاحالم خوب نبود نميدونستم  چه بلايي سرم آمده گيج بودم ....

بعد از اون بود كه فهميدم  محسن (اسمش محسن  بود) ازدواج كرده و زن داره و اين حرفاي عاشقانه رو براي فريب من ميگفت 

تو اين مدت اون مدام پيام ميدادو از دلتنگيش نسبت به من حرف ميزد و من رو بيمعرفت خطاب ميكرد كه خبري از عاشق دل خسته نميگيرم

 وهميشه ميگفت : عزيزم....

.نفسم.......

عشقم......

خانومم.......چرا باهام حرف نميزني مگه چه گناهي كردم كه من عاشق رو اينطوري زجر ميدي

احساس دوگانه اي داشتم  نميدونستم چيكاربايد انجام بدم ته دلم دوستش داشتم و لي با حرفايي كه بابام زده بود ازش بدم ميامد كه اينطوري فريبم داده

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






موضوعات مرتبط: مشاوره ، ،
برچسب‌ها:

تاريخ : پنج شنبه 9 بهمن 1393برچسب:, | 9:42 | نویسنده : لیندایکتا |
لطفا از دیگر مطالب نیز دیدن فرمایید

.: Weblog Themes By SlideTheme :.